یک رو از زندگی ادم و حوا

برای این که بتوانیم به ماهیت خود پی ببریم باید به درون مغز نیاکان برویم انسان خردمند تقریبا در تمام طول تاریخ حیات گونه خود در جستجوی غذا بوده است حتی امروزه محققان ادعا میکنند که مغز ذهن ما با زندگی مبتنی بر شکار خوراک چوی سازگار شده است همه عددتهای غذای ما نزاع های ما ویژگیهای ما و رفتارهای جنسی ما همه محصول تعامل میان ذهن (شکارگر خوراک جوی )ما با محیظ پسا صنعتی کنونی است که در آن به سر میبریم.

با امکاناتی که الان دریم در مقایسه با همه نسلهای گذشته طول عمر بیشتری داریم امام اغلب احساس افسردگی میکنیم که فشارهای روحی ایجاد میکنند

روانشناسان تکاملی معتغدند برای درک این دلیل باید پرونده شکارگر و خوراک جو رو بکاویم که به وجود ما شکل داده است پرونده ای که ما همچنان به طور نا خوداگاه در ان هستیم.

برای مثال چرا مردم خود را با غذاهای پر کالری و شیرین که برای جسمشان هم مضر هست خفه میکنند. تاوقتی که عادت غذای نیاکان خوراک جویمان برسی نکنیم یافتن علت ریاده روی ما در خوردن عذاهای پرچرب و بسیار شرین معما باقی میمانند.

در علف زارهای استوای و جنگل های که آنها سکونت داشتند غذاهای شیرین و پر کالری بسیار کمیاب بود . به صورت کلی خوراک جوی عادی خوراک جوی هدی تنها به یک نوع غذای شیرین دستری داشت و آن میوه بود.

اگر یک زن یا مرد عصر حجری به یک درخت انجیر میرسید منطقی ترین کار این بود که قبل از بابونهای محلی که ان درخت لخت کنند هر چقدر میتوانست انجیر بخورد .غریزه زیاده روی از غذاهای یرن و پر کالری جز از ژنهی ما شد.

امروزه درست است در آپارتمان زندگی میکنم و یخچال پر از غذا داریم و لی دی ان ای ما هنوز گمان میکند در جنگلهای استوای هستیم برای همین هست که وقتی یک بستنی در یخچال میبینم ان را تا انتها میلبعیم و پشت سر ان یک شیشه نوشابه را تا انها سر میکشیم.

برای همین است که نطریه ژن پر خوری مقبولیتی عام دارد.

تنوع قوم و فرهنگی در میان اولین شکارگر و خوراک جویان به یک اندازه تاثیر گزار بود و پنج تا هشت ملیون چستجوگری که در آستانه انقلاب کشاوزی در چهان مستقر بودند به هزاران قبیله با هزارن زبان و فرهنگ متفاوت تقسیم میشدند . این یکی از مهمترین میراس انقلاب شناختی بود .به مدد ظهور قوه تخیل حتی انسانهای که با ساختار ژنتیکی مشابه در شرایط زیستبومی یمسان سر میبردند قادر به خلق واقعیت خیالی بسیار متواوتی شدند .

بعد از انقلاب شناختی انسان خردمند یک شیوه زیستی طبیعی واحد نداشت.

جامعه مرفه اولیه

می توان با اطمینان گفت که تقریبا همه مردم در گروه های کوچک یا حداکثر چند صد نفری زندگی می کردند ،

لازم است به این نکته آخر دقت کنیم ، زیر ا اصلا آشکار نیست . بیشتر اعضای جوامع کشاورزی و صنعتی حیوانات اهلی هستند. البته آنها با صاحبانشان برابر نیستند  ، اما در هر صورت عضو جامعه هستند.

جامعه ای که امروز نیوزلند خوانده می شود مرکب از چهار و نیم میلیون انسان خردمند و ۵۰ میلیون گوسفند.

اعضای گروه همدیگر را به خوبی می شناختند و در تمام طول زندگی در حلقه دوستان و خویشاوندان بودند. تنهایی و حریم خصوصی نادر بود. گروه های مجاور شاید بر سر منابع محدود با هم رقابت و حتی   نزاع می کردند ، اما در عین حال روابط دوستانه‌ای داشتند. آنها اعضای شان را با هم معاوضه می کردند ، با هم به شکار می رفت ،کالاهای تجملی کمیاب با هم معامله می کردند وارد اتحاد های سیاسی می شدند  مراسم مذهبی مشترک ترتیب می دادند. چنین همکاری هایی از مهم ترین ویژگی های انسان خردمندو برتری تعیین‌کننده‌ای بر دیگر گونه‌های انسان به او می بخشید. گاه روابط با گروه های مجاور آن قدر تنگاتنگ بود که با هم تشکیل یک قبیله را می‌داند و زبان مشترک و افسانه ها و اسطوره های مشترک به هنجارها و ارزش‌های مشترک پیدا می کردند.

انسانهای خردمند در مناطق وسیع و کم جمعیت پراکنده بودند. قبل از انقلاب کشاورزی ، جمعیت  انسانهای کل زمین چیزی کمتر از قاره امروزی بود  اکثر گروه های انسان های خردمند خانه به دوش بودند  وبرای  یافتن غذا از محلی به محل دیگر کوچ می‌کردند. این جابجایی ها به دنبال تغییر فصل و مهاجرت سالانه حیوانات و چرخه های رشد گیاهان صورت میگرفت.

گاهی گروه‌ها در نتیجه بلایای طبیعی ، زد و خورد های خونی ، فشار جمعیت یا ابتکار یک رهبر  پر جذ قلمرو مسکونی خود را ترک می‌کردند تا سرزمین های جدیدی کشف کنند.  این گشت و گذار ها موتوری بود برای پراکنده شدن انسان خردمند در همه جهان.

انسان خوراک جو نه تنها بر گیاهان و اشیا جهان پیرامون خود بلکه به دنیای درونی خودش ، یعنی بر جسم و حواسش هم احاطه پیدا کرد. استفاده های گوناگون و مداوم از بدنش به جسمی سالم و قبراق شبیه دونده های ماراتون میبخشید.   اگر چنان چالاکی جسمانی برخوردار بود که انسان امروزی  حتی  با سالها تمرین یوگا و تای چی نمی‌توانست با آن دست پیدا کنم.

در حالی که جوامع مرفه امروزی به طور متوسط هفته ۴۰ تا ۴۵ ساعت  و در کشورهای در حال توسعه هفته ۶۰ الی ۸۰ ساعت کار میکند   ، شکارگران و خوراک جویان باقیمانده امروزی در نامساعد ترین زیستگاه ها ، مثل بیابان کالاهاری ، زندگی می‌کنند به طور متوسط فقط بین ۳۵ تا ۴۵ ساعت در هفته کار میکنند.

اقتصاد خوراک جوی برای اکثر مردم زندگی دلچسب تر از اقتصاد کشاورزی و صنعتی فراهم می آورد.

خوراک جویی در بیشتر موارد و در بیشتر جاها ، به یافتن غذاهای مطلوب منتهی می شد.  خوراک جویان باستان کمتر احتمالا دچار قطعی وسوء تغذیه شوم  و به طور کلی بلند قد تر و سالم تر از اعقاب کشاورزی خود بودند.متوسط امید به زندگی ظاهراً فقط ۳۰ تا ۴۰ سال اما این تا حد زیادی به دلیل مرگ و میر زیاد کودکان بود.

راز موفقیت خوراک جویان،که آنها را در مقابل قحطی و سوء تغذیه محافظت می‌کرد ، رژیم غذایی متنوعشان بود.

خوراکیان باستانی از بیماری‌های عفونی واگیردار کمتری هم رنج می بردند بیشتر بیماری های عفونی که جوامع کشاورزی و صنعتی را به ستوه آورده است مثل آبله و سرخک و سل و نشان حیوانات اهلی بوده فقط پس از انقلاب کشاورزی به انسان سرایت کرد. تغذیه سالم و متنوع ، ساعت کاری نسبتا کم در هفته و نادر بودن بیماری های عفونی واگیردار باعث شده است بسیاری از متخصصان جوامع خوراکجو  و پیشا کشاورزی را اولین جوامع مرفه بنامند.

در مورد حیات فکری و معنوی شکارگران و خوراک جویان باستانی  چه می توانیم بگوییم؟

اکثر محققان قبول دارند که روح باوری در  میان خوراکجویان باستانی رایج بود.روح باوری به معنای روح ،باوری است که بر اساس آن تقریبا هر مکان و هر حیوان و هر گیاه و هر پدیده طبیعی نوعی آگاهی و احساس دارد  و می تواند مستقیما با انسان ها رابطه داشته باشند.

بنابراین روح  باوران ممکن است اعتقاد داشته باشند که یک تخته سنگ بزرگ روی قله کوهی نیازهایی دارد و ممکن است بعضی کارهایی که انسان ها انجام می دهند به خشم بیاید یا از بعضی اعمال دیگر شاد شود.سنگ ممکن است به انسان هشدار دهد یا از او چیزی تقاضا کند. انسان هم می‌تواند به نوبه خود با سنگ صحبت کند و خشم آن را فرو نشاند یا تهدیدش کند .

در مورد حیات فکری و معنوی شکارگران و خوراک جویان باستانی  چه می توانیم بگوییم؟

اکثر محققان قبول دارند که روح باوری در  میان خوراکجویان باستانی رایج بود.روح باوری به معنای روح ،باوری است که بر اساس آن تقریبا هر مکان و هر حیوان و هر گیاه و هر پدیده طبیعی نوعی آگاهی و احساس دارد  و می تواند مستقیما با انسان ها رابطه داشته باشند.

بنابراین روح  باوران ممکن است اعتقاد داشته باشند که یک تخته سنگ بزرگ روی قله کوهی نیازهایی دارد و ممکن است بعضی کارهایی که انسان ها انجام می دهند به خشم بیاید یا از بعضی اعمال دیگر شاد شود.سنگ ممکن است به انسان هشدار دهد یا از او چیزی تقاضا کند. انسان هم می‌تواند به نوبه خود با سنگ صحبت کند و خشم آن را فرو نشاند یا تهدیدش کند .

روح باوری دین خاصی نیست بلکه عنوان عام است برای هزاران دین و فرقه و اعتقادات بسیار متفاوت.

دنیای سیاسی اجتماعی خوراک جویان یکی دیگر از عرصه‌هایی است که تقریبا هیچ چیزی از آن نمیدتنیم. محققان حتی درباره مقدمات نیز توافق ندارند مثل وجود مالکیت خصوصی ، خانواده‌های هسته‌ای و روابط همسران. احتمالاً گروه‌های مختلف ساختار متفاوتی داشتند

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]
قبلی «

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.