این متن به نقل از کتاب تاریخ طبرى و کتاب فتوح البلدان البلاذری که از معتبرترین کتب تاریخى مسلمانان میباشند و همچنین کتاب زندگانى امام حسین نوشته زین العابدین رهنما تنظیم شده است.
محمد بن جریر طبری نویسنده کتاب تاریخ طبرى که یکى از بزرگترین علماى مسلمان و مفسرین قرآن بوده است در مورد شرکت کردم فرزندان امام على یعنى حسن و حسین در کشتار ایرانیان می نویسد :” سعید ابن عاص” لشگری راهی گرگان نمود، مردم آنجا از راه صلح آمدند. سپس ١٠٠ هزار درهم خراج و گاه ٢٠٠ هزار درهم خراج به اعراب میدادند. لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و از اسلام گریزان شدند. یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر، شهر “تمیشه” بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد کرد. “سعید بن عاص” شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار (امان) خواستند و به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” مردمان شهر را نکشد با او قرار صلح گذاشتند. او نیز این شرط را قبول کرده و سوگند یاد کرد که یک نفر را نکشد!!! لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند. در واقع او به وعده اش عمل کرد و به سوگندش وفادار ماند و همه آن مردمی که منظور او از یک نفر را “هیچکس” می پنداشتند را سر برید. طبرى در ادامه داستان نام افراد نامدارى که در لشکر سعید بن عاص شرکت داشتند را چنین مینویسد: عبدالله بن عمر بن خطاب – عبدالله بن عباس – عبدالله بن زیبر – حسن ابن علی بن ابیطالب(امام حسن) – حسین ابن علی بن ابیطالب(امام حسین) از جمله کسانى بودند که در این فتح بزرگ شرکت داشتند. منابع: ١) کتاب تاریخ طبری – محمد جریر طبری – ترجمه ابوالقاسم پاینده – جلد پنجم – چاپ تهران – صفحه ٢١١۶ ٢) فتوح البلدان نوشته احمد بن یحیى بلاذرى صفحه ٣٠٣ عثمان در سال ٢٩ هجرى سعید بن عاص را والى کوفه کرد و عبدالله بن عامر کریز را والى بصره. مرزبان طوس به این دو نفر نامه نوشت و آنها را به خراسان دعوت کرد و گفت هرکدام در آنجا فاتح شدند، مالک آنجا شناخته میشوند. هر دو نفر حرکت کردند، عبدالله از او پیشى گرفت و سعید نیز به سوى طبرستان رفت که آنجا را فتح کند و در سپاه او حسن و حسین فرزندان على ابن ابیطالب نیز بودند.(منبع:فتوح البلدان صفحه ١۵٢) مردم گیلان و طبرستان و دیلمستان سالها در برابر هجوم سپاهیان عرب پایدارى و مقاومت کردند و در حقیقت، اعراب مسلمان هیچگاه نتوانستند گیلان، طبرستان و دیلمستان را تصرف کنند. در زمان عثمان اعراب براى فتح طبرستان تلاش بسیار کردند و سعید بن عاص بدستور عثمان به سوى طبرستان روانه شد. در این یورش امام حسن و امام حسین (فرزندان امام على) او را همراهى میکردند. زین العابدین راهنما در کتاب زندگانى امام حسین جلد دوم ، فصل سوم در اینباره چنین نوشته است: در سال سى ام هجرى یعنى ٧ سال پس از به خلافت رسیدن عثمان، آن فرمانده ماجراجوى عرب(سعید بن عاص) را با نیروى تازه نفس از کوفه به سوى طبرستان فرستاد. دو فرزندن على بن ابیطالب یعى حسن و حسین به سِمت مجاهدان اسلامى که این جهاد را براى خاندان مسلمانان وظیفه و وجزو شعائر اسلامى به شمار مى آمد زیر دست این فرمانده سپاه اسلام به سوى طبرستان به حرکت درآمدند. این نیروى تازه نفس بحدود طبرستان رسید به نخستین دژ مستحکم و قلعه ناگشودنى آن برخورد کرد و سعید بن عاص دریافت که تصرف این دژ غیر ممکن است. سعید هیأتى را به سوىقلعه فرستاد و تقاضاى صلح و تأدیه جزیه نمود. پس از گفتگوى بسیار اسپهبد قلعه براى جلوگیرى از خونریزى پیشنهاد صلح او را پذیرفت بشرط اینکه سپاه اعراب به مردم قلعه و دفاع کنندگان این دژ آسیبى نرساند. این شرط از سوى سعید بن عاص پذیرفته شد و اسپهبد نامبرده دستور گشودن داروازه هاى قلعه را داد. هنگام باز شدن دروازه بزرگ قلعه که داراى چندین گز طول و عرض داشت و با کبکبه و وقارى آهسته آهسته روى پایه هاى قطور آهنى میچرخیدو باز مى شد، عربها به تماشاى آن ایستاده و حیرت زده بودند. سعید بن عاص فرمانده سپاه اعراب مسلمان با تمام نیروهاىخود درون قلعه آمد و مطابق نقشه اى که قبلا طرح ریزىکرده بودنددستور داد بى درنگ نقاط مرتفع و سخت قلعه را اشغال کنند و نیروهاى ایرانى را خلع سلاح کنند. فرداى آنروز تمامى نیروهاى مدافع قلعه را دستگیر کرد، برخى را در زنجیر کرد و و شروع به کشتار اهالى شهر کرد، کشتارى بى رحمانه که مانند آن تاکنون کسى ندیده بود. اینها حقایق تاریخى است که کتب خود مسلمانان نوشته اند، اما آخوندها و روحانیون بى شرافت شیعه با دروغ به مردم میگویند که على و اولادش مخالف حمله به ایران بودند و در جنگ شرکت نداشتند. و ایرانیان از همه جا بىخبر نیز براى چنین جنایتکارانى عزادارى کرده و بر سر خود میزنند، براى کسانىکه به سرزمینمان تجاوز کرده و زنان و دخترانمان را به اسارت برده و آنها را برده جنسى خود میکردند. روحانیون خائن شیعه حاضرند هر دروغى را بر منابر جهل و خرافات خود بگویند تا براى متجاوزین به خاک و ناموسمان تقدس بتراشند. بله على حسن و حسین بمانند عمر و ابوبکر و عثمان جنایتکاران خونخوارى بودند که به وطنمان تجاوز کرده و دختران ایرانى به اسارت برده و آنها را برده هاى جنسى خود میکردند. آیا ما ایرانیها آنقدر بى غیرت و بى بته شده ایم که براى چنین جنایتکارانى عزادارى کنیم و آنها را امام و پیشوا خطاب کنیم؟؟