
بخاطر اهمیت فوق العاده زیاد این موضوع، از همه ی عزیزان درخواست میکنم با دقت مطالب مذکور را مطالعه کنند، چرا که حقیقتا این را میتوان مهمترین ردیه بر اسلام محسوب کرد.***
خیلی از دوستان شکاک و یا کاملا معتقد به اسلام، گمان میکنند که رد و یا انکار اسلام، کار بسیار سخت و مشکلیست و نیازمند مطالعات فراوان تاریخی و فلسفی و فقهی است که بدون آنها نمیتوان به کلیت و ماهیت اسلام ایراد اساسی وارد کرد.
در حالی که اتفاقا اصلا اینگونه نیست و برای رد کامل اسلام آنگونه که خیلی از افراد گمان میکنند الزاما نیازی به ورود به مباحث قرآنی و احادیث و تفسیر و شان نزول آیات و …. نیست و به راحتی میتوان با اتکاء به یک مسئله ی ضروری و بنیادین، تمام اساس، بنیان و ارکان این دین ضاله را به زیر سوال برد و وجهه ی واقعی آن را رسوا ساخت.
همانگونه که عرض کردم الزامی برای ورود به مباحث قرآنی و سیره ی محمدی و یا سیره ی عمری یا علوی و بررسی شان نزول و تفسیر و از این قبیل نیست.
در واقع فقط و فقط کافیست که „شرایط ورودی و خروجی اسلام“ و “ وضعیت آزادی اندیشه، بیان و قلم“ را در اسلام مورد مرور و بررسی قرار داد.
قبل از آنکه وارد بحث شوم، ابتدا لازم میدانم تعریف برخی از اصطلاحات فقهی را در اینجا متذکر شوم:
جهاد ابتدایی: به نبردی گفته میشود که مسلمانان از ابتدا به ساکن خود آغازگر آن باشند مثل اولین جنگ محمد یعنی جنگ بدر.
جهاد دفاعی: همانگونه که از نامش پیداست به نبردی گفته میشود که در آن، مسلمانان مورد یورش دیگران واقع شوند و از خود در مقابل مهاجمان دفاع کنند.
دار الحرب: منطقه ایست که کفار یا مشرکین در آن سکونت دارند و جنگ در داخل و یا مجاورت آن انجام میشود و در مقابل دار الاسلام قرار میگیرد.
کفار : به افرادی گفته میشود که کفر میگویند و به اسلام معتقد نیستند، نه الزاما به تمام اصول و احکام اسلام بلکه حتی کافیست فقط به یکی از احکام دین بی اعتقاد باشند تا وارد جرگه ی کفار شوند همچون زنادقه و کسانی که مرتد میشوند و یا اهل کتاب شامل یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان.
مشرکین: شامل افرادی میشود که به بیش از یک خدا معتقدند و یا برای خدا شریک قائلند، همچون بودائیها و هندوها که هم اینک خود نصف جمعیت جهان را تشکیل میدهند.
مرتد فطری: مسلمان زاده ای که حداقل یکی از والدینش مسلمان بوده و وی بعد از بلوغ، از دین خارج شود ولو با انکار فقط و فقط یکی از احکام مسلم و قطعی دین همچون نماز، روزه، حج و …
مرتد ملی: فرد غیر مسلمانی که به اسلام گرویده شود و بعد از مدتی از دین خارج گردد و یا نسبت به یکی از اصول و احکام مسلم دین دست به انکار زند.
حال ادامه ی بحث
بطور کلی به دو روش یک فرد امکان ورود به کیش اسلام و مسلمان شدن دارد:
۱- اینکه فردی به دینی غیر از اسلام معتقد بوده و سپس مسلمان شود.
۲- اینکه فردی در خانواده ی مسلمان به دنیا بیاید و اشاره شد که لازم نیست الزاما والدین هر دو مسلمان باشند، فقط کافیست یکی از آنها مسلمان باشد تا فرزند خانواده نیز مسلمان نامیده شود.
در نمونه ی اول که فردی خود به اسلام تغییر دین میدهد خود به روشهای مختلفی صورت میپذیرد که به شرح ذیل است:
الف- در شرایط جنگ
اگر مسلمانان با عده ای از کفار یا مشرکین وارد جنگ شوند (جنگ ابتدایی باشد یا دفاعی تفاوتی نمیکند) مسلمانان در مواجهه با افراد و اهالی دارالحرب بسته به آنکه مشرک باشند یا کافر دستورالعمل های محدود و مشخصی دارند:
اگر افراد دارالحرب مشرک باشند، یا باید شهادتین گفته، مسلمان شوند و زکات دهند و یا اینکه با مسلمانان وارد جنگ شوند تا درنهایت مغلوب یا پیروز شده و تمامی اموال، املاک و احشام آنها و زن و اولادشان به حکم قرآن بعنوان غنیمت جنگی مصادره میشوند و خمس آن متعلق به پیامبر است.
و یا اگر چنانچه افراد مذکور کافر باشند که مشتمل بر اهل کتاب نیز میشود، یا باید شهادتین گفته، مسلمان شوند و زکات دهند، و یا وارد جنگ با مسلمین شده و پیروز یا مغلوب گردند و یا اینکه به دین خود باقی بمانند و تحت عنوان اهل ذمه به حاکم شرع جزیه پرداخت کنند که مبلغ آن هم تعیین نشده و کاملا به دست حاکم شرع سپرده شده است و مطابق با جمله ی ۲۹ از سوره توبه این جزیه باید به گونه ای از آنها ستانده شود که کفار در خود احساس ذلت و خواری کنند نه به شیوه های مودبانه و محترمانه !
ب- در حالت غیر جنگ
اینکه فردی غیرمسلمان با تحقیق یا بدون تحقیق و به هر دلیلی یا بی هیچ دلیلی! اسلام را بپذیرد.
همچنین زن و مرد غیر مسلمان برای ازدواج با فرد مسلمان باید الزاما به اسلام گرویده شوند.
در اسلام عمده ی پذیرش دین از جانب افراد به ۳ روش است:
۱- یا از طریق تهدید به جنگ و غارت اموال، تجاوز به زنان و بردگی گرفتن کودکان انجام میپذیرفت که نمونه های آن در تاریخ زندگانی محمد و بعد از مرگ او بسیار فراوان است. از حمله به قبایل مختلف و تهدید به قتال با آنان در صورت عدم پذیرش دین محمد تا تجاوز به خاک سرزمینهای دور و نزدیک و به یغما بردن سرمایه های آن ممالک و به توبره کشیدن خاک آن بلاد.
آن عده از اجداد ما که اولین نسل مسلمانان ایرانی محسوب میشدند نمونه ای از این روش جنایتکارانه است.
۲- و یا اعتقاد حداقل یکی از والدین به کیش اسلام که موجب میشود فرزند آنها نیز لاجرم و بالاجبار از همان طفولیت داغ اسلام را بر پیشانی داشته باشد که در حال حاضر اسلامی که به بنده و همه ی شما دوستان تحمیل و تزریق شده است، از طریق همین روش پست و خیانتکارانه است.
۳- مسلمان شدن عده ای از غیر مسلمانان به هر دلیل نیز روش دیگری برای ازدیاد جامعه ی اسلامی و کثرت امت مسلمان است، که البته عمده ی توده ی مسلمانان از طریق دو روش اول مسلمان شده اند و میشوند و تعداد افرادی که به طریقه ی سوم مسلمان گشته اند نسبت به آنها قابل قیاس نیست.
پس دانستیم که فعلا در بررسی مبحث نحوه ی ورود به آئین اسلام، جنایت و خیانت نقش عمده و اساسی را ایفا میکند، در نتیجه در همین ابتدای راه و در آغاز ورود به اسلام و مسلمان شدن با راه ها و روشهایی مواجه شدیم که اساسا هیچ تناسبی با اخلاق، منطق و انسانیت ندارند.
در مورد بنده و شما و امثال ما که همگی مسلمانان شناسنامه ای و موروثی هستیم، علمای دین ادعا میکنند که همگی مسلمانان باید از طریق تفکر و تحقیق اصول دین را بپذیرند و اساسا اولین حکم در هر رساله ی عملیه یا همان توضیح المسائل مراجع به همین نکته میپردازد. اینکه “ تقلید در اصول دین حرام است.“
خب ظاهر این عبارت به نظر منطقی و عقلایی است. اما آیا براستی اسلام برای این ادعای خود چقدر ارزش قائل شده و اساسا آیا لوازم و ایجابات یک تحقیق منصفانه و بیطرفانه را در احکام خود فراهم کرده است؟
با جرات میتوان گفت: خیر !
در اسلام دختران و پسران با وارد شدن به یک سن مشخص که به „سن تکلیف“ معروف است ملزم به رعایت تمامی حلیات و محرمات و کلیه ی احکام دین میشوند. دختران در سن ۹ سالگی و پسران در سن ۱۵ سالگی.
حال سوال اینجاست که آن ادعای الزامی بودن تحقیق در اصول دین توسط هر مسلمان کجا و اجبار کودکان مسلمان از سنین پائین برای عمل به کلیه ی دستورات دین کجا؟!
براستی این یک تناقض آشکار است و دروغ اسلام و علمای اسلام را به وضوح برملا میسازد.
اصلا چرا یک دختر ۹ ساله با شروع دوره ی بلوغ جسمی و جنسی باید ملزم به اجرا و رعایت تمام قوانین شریعت شود؟ او که هنوز به بلوغ جنسی نرسیده چه رسد به بلوغ فکری، پس چه زمانی فرصت میابد تا در مورد اصول دین تفکر و تحقیق کند؟ این چالش در مورد پسرانی که در ۱۵ سالگی مکلف به اجرای ضوابط دینی میشوند نیز حاکم است.
اما پس از آشنایی با روشها و قواعد مضحک ورود به اسلام، اینک ببینیم که در مورد خروج از دین چه وضعیتی وجود دارد؟!
طبق آراء و نظرات فقه اهل سنت و شیعه، اگر شخصی فقط و فقط به نبوت محمد شک کند حکم او اعدام است.!!!
به به، دیگه بهتر از این امکان نداره !
همینطور همان گونه که قبلا نیز به آن اشاره شد، تکذیب و یا انکار فقط و فقط یکی از احکام جاریه در شریعت نیز در حکم ارتداد و مجازات آن اعدام است.
و همینطور „سب نبی“ یعنی دشنام به پیامبر اسلام نیز جرم محسوب میشود و مجازات آن برای „ساب النبی“ یعنی شخصی که آن دشنام را داده، اعدام است.
در اینجا از مسلمانان باید پرسید که اساسا ما چه چیزی بگوییم که شما آن را سب و فحش و دشنام قلمداد نکنید؟ فی المثل اگر بنده با ارائه ی ادله ی تاریخی و منطقی استدلال کنم و نتیجه بگیرم که محمد فردی زنباره بوده، آیا به وی دشنام داده ام و باید خونم ریخته شود؟! خب بنده فقط از طرق منطقی و قابل بحث، صفتی را که در وجود محمد قرار داشت برای مسلمانان بازگو و یادآوری کرده ام، نه اینکه به او دشنام داده باشم.
این چه پیامبری ست که خود را رحمت للعالمین میداند و در عین حال برای اشخاصی به نبوتش تشکیک بورزند و یا در مورد وی کلمه ای به کار برند که ناخوشایند مسلمین باشد، به راحتی حکم به مرگ میدهد.
عجب رحمتی است این پیامبر رحمت !!
مسلمانان خالص و تندرو که خود رسوایان تاریخ هستند و از ارتکاب هرگونه جنایت فروگذاری نکرده اند و نمیکنند، همیشه به دنبال بهانه ای میگردند تا مخالفینشان را با عناوینی همچون هتک حرمت به مقدسات، هجو شعائر دین، سب النبی و … در مظان اتهام قرار دهند و خونشان را مباح بدانند.
اساسا „مهدور الدم“ به افرادی گفته میشود که خون آنها هدر است و دارای هیچ ارزشی نیست.
حال اگر مسلمان زاده ای که دینش را از والدین و اجدادش به ارث برده چنانچه هرگونه سخنی مغایر با اسلام بر زبان آورد تحت عنوان مرتد فطری مهدور الدم اعلام میشود و حتی توبه ی وی نمیتواند جلوی اجرای حکم اعدام را بگیرد.
اگر فرد مرتد زن باشد بعلت آنکه در اسلام زن موجودی ناقص العقل قلمداد میشود، سه روز به وی فرصت میدهند تا توبه کند و به آغوش باز اسلام برگردد!
البته طبق قوانین شریعت مقدس، در این سه روز آن زن را در حبسی موسوم به „حبس مخلد“ نگه میدارند و لباسی خشن که بدنش را اذیت کند بر او میپوشانند و در اوقات شرعی آن سه روز، باید وی را به مرکز شهر برد و جلوی دیدگان همه او را شلاق زد. اگر به این شیوه آن زن توبه کرد که فبهالمراد ولی اگر توبه نکرد در انتهای روز سوم اعدام میشود.
خود نظاره کنید که این چه آئین دون و سخیفی است که به مجرد آنکه با اندیشه ی منتقد یا مخالف روبرو میشود، از ترس آنکه مبادا آن صدا به گوش دیگران نیز برسد و آنها را به تشکیک و تفکر در خرافات و اباطیل دینی بیاندازد، فورا و با عجله حکم به مرگ و اعدام میدهد.
واقعا که خوشا بر حال این دین انسان ستیز و خوشا بر حال متدیننی که چشم و گوش بسته سنگ آن را بر سینه میزنند.!
بنابراین چگونه میتوان به قداست چنین دینی اعتقاد داشت که نه ورود به اختیار در آن جایی دارد و نه خروج به اختیار از آن.
آیا حقیقتا دلیلی بزرگتر و سندی معتبرتر از این در رد کلیت و اساس اسلام میتوان ارائه داد؟
نویسندگان وناشران /
ع .س
ج. ق