چه کسانی قرآن را نوشته اند؟

چه کسانی قرآن را نوشته اند؟

نویسنده جلال ایجادی جامعه شناس

قرآن وحی آسمانی نیست، قرآن محصول تاریخ است. قرآن تبلور تمام تناقضات تاریخ پیش از اسلام، جامعه های سرزمین زمان «ظهور» اسلام، ادیان گوناگون خاورمیانه و اراده سیاسی حاکمیت سیاسی در آن دوران است. نقد تاریخی و علمی اسلام یک وظیفه اساسی در کشورماست.

دین همیشه در جستجوی نگه داشتن اسرار و راز است تا شیفتگی جامعه را نسبت به خود افزایش دهد. دین قدرت خویش را در دوری گوهر خود از آنچه که پیدا و آشکار است، می داند. دین اسلام خود را آسمانی معرفی می کند، الله را نیرویی بی انتها و شگفت انگیز و خارج از طبیعت می نمایاند، قرآن را جادویی و اعجازآمیز و مقدس نشان می دهد، تا ذهنیت به خرد پشت کرده و بطور جزمی بپذیرد. ما نیازمند خرد و آزمایش و تجربه هستیم، ولی اعتقاد دینی محتاج ذهنی تابع و زودباور و اسرارپسند و رازدار است. مسئله قرآن در دین اسلام از همین نقطه نظر قابل توجه است. مسلمانان قرآن را واحد، همیشگی، الهی، مقدس، تحریف نشده، اعجازانگیز، فراانسانی و فراطبیعی می دانند، حال آنکه چنین نیست. قرآن نه کلام الله است و نه الهام محمد است و دینداران و نواندیشان دینی مانند عبدالکریم سروش که این ادعا را دارند، در ستیز با خرد و عقلانیت می باشند.

از نظر هرمنوتیک و علم جامعه شناسی، قرآن درطول تاریخ، بویژه قرن هفتم و هشتم و نهم میلادی و پس از آن، تولید و تنظیم شد. قرآن نوشته ای متغیر و پرتضاد و پرابهام است زیرا توسط کاتبان گوناگون نوشته شده و متاثر از فرهنگ ها و اساطیر و مراسم آئینی و اجتماعی و قبیله ای محیط دور و نزدیک و متاثر از آئین های یهودی و یهود/نصارا و منافع سیاسی گروهبندی های جامعه و حاکمان می باشد. پژوهش های علمی در باره دین اسلام در غرب رشد کرده و ما باید این کار را پیگیری کنیم.

به چند محور پرسشی در باره قرآن تاریخی توجه کنیم:

زبان قرآن
یکم: واژه «قرآن» از نظر واژه شناسی عربی نیست بلکه واژه ای «سیریاک» است. این زبان از ریشه آرامی بوده و با زبان عبری نیز هم ریشه است و در گذشته در منطقه شامات و ترکیه و ایران و عراق و آذربایجان و ارمنستان رایج بوده است. حال زمانی که قرآن می گوید به زبان «روشن عربی» می گوئیم پس چرا نام قرآن عربی نیست؟ برخی محققان برآنند که شکل اولیه گویش ها و نشانه های عربی برای اولین بار در سده پنجم میلادی در مناطقی مانند دمشق و بصره مشاهده شده و در این دوران، سرزمین حجاز فاقد این نشانه های زبانی بدوی می باشد.(رجوع شود به «سرآغاز اسلام»، از فرانسواز میشو، با همکاری مرکز تحقیقات ملی فرانسه و دانشگاه سوربن، ۲۰۱۲). برخی پژوهشگران مانند «جان وانبروگ» اسلام شناس دانشگاه هاروارد، مطرح می کند برخی از آیات قرآن متعلق به زمان پیش از زندگی محمد بوده و تشکیل و تنظیم قرآن بعد از مرگ پیامبر اسلام، طی یک دوره دراز، بیش از ۲۰۰ سال، طول کشیده است و ساختار زبانی از این تاریخ تاثیر گرفته است.(رجوع شود به «مطالعات قرآنی، منشا و روش تفسیر»، آکسفورد ۱۹۷۷). این نکته های زبانشناسانه و فرهنگی و تبارشناسی تاریخی، ما را وادار می کند که به تاریخ پیشین قرآن بیاندیشیم و تبار شناسی آنرا کلید فهم خود کنیم. برای برخی پژوهشگران انتخاب واژه قرآن از جمله نشانه هایی است که قرآن در سوریه نوشته شده و متکی به آوا و نیایش مسیحیان پیش از اسلام و یا سنت اقوام یهودی – مسیحی است. واژه هایی مانند «آیه»، «سوره»، «حج»، «ذکات»، «الله» و غیره، عربی نیستند و از منشا سیریاک یا عبری می باشند. حال چگونه کتاب مقدس اسلام که گویا به عربی «نازل» شده سرشار از واژه های غیرعربی است؟ زبانشناسی ساختار قرآن ما را به فهم رازها رهنمون می شود.

?چه کسانی قرآن را نوشته اند؟
(قسمت دوم)

نویسنده جلال ایجادی جامعه شناس
ادیان پیشین در قرآن

دوم: قرآن نقطه التقاط گرایش های فرهنگی دینی گوناگون است. این تبار شناسی نه تنها به این معنا که قرآن در محتوای خود از فرهنگ بابلی، از یهودیت، از مسیحیت، از شکل مخلوط یهودی مسیحی، از مانی گری، از دین زرتشت، از اگنوستیسیم و از سنت پیش جامعه عربی و جغرافیای خاورمیانه ای، بسیار چیزها به عاریت گرفته است، بلکه از واژه های کهن و سنت مکالمه ای و گویشی محلی و طرز انتقال فکر در جغرافیای محلی نیز چیزها به عاریت گرفته و متاثر است. خواندن قرآن به صدای بلند ناشی از سنت لیتورژیک و نیایشی دین های قدیمی تر در حجاز و یمن، می باشد. در این منطقه جغرافیایی قبایل یهودی و نصارا بشکل انبوه زندگی می کرده اند و اینگونه خوانش آوایی در نزد آنان موجود بوده است. بطورعموم زبان از هیچ بوجود نمی آید، زبان را خدا بوجود نمی آورد، زبان محصول یک تاریخ، جغرافیا، فرهنگ، سنت اجتماع و یک زندگی گونه گون است. تمامی قرآن ساخته تاریخ آن است. اراده یگانه و زبان یگانه و فرهنگ یگانه ای در قرآن وجود ندارد. نفوذ یهودیت و مسیحیت در قرآن غیرقابل انکار است. تنوع قرآن را در نوشتار هزارلایه آن باید جستجو نمود.

قرآن از تورات (تلمود و میشنا) و انجیل (فصل ششم در انجیل ژان و نیز انجیل متی) بشکل های گوناگون تاثیر پذیرفته است. این تاثیرپذیری با تجزیه و تحلیل نوشته های دینی قابل تشخیص است. ساختار درونی نوشته دینی با اشارات، مثال و نمونه ها، پند ها، سبک نگارش، افسانه ها، واژه ها، معیارهای زیبایی شناساسی، پیامهای آخرت شناسی و غیره، سامان یافته و بررسی این پیوندهای درونی دوری و نزدیکی متن های دینی را ممکن می سازد. از نظر متخصصان وامگیری قرآن از ادیان پیشین یک امر قطعی است. بعنوان نمونه سوره القدر در قرآن از نظر «گیوم دی» اسلام شناس فرانسوی، با تولد و بازگشت عیسی مسیح به زمین مرتبط است و برخلاف مفسران اسلامی ربطی به نزول قرآن ندارد(کتاب «چهره های یهودی و مسیحی در اسلام»، ۲۰۱۱ پاریس). این نظریه توسط «لولینگ» و «شوماکر» تائید می شود و آنها معتقدند که روایت الهام دهنده پیشین همان داستان مسیح می باشد که در قرآن انعکاس یافته است. نمونه دیگر سجده کردن فرشتگان در برابر آدم و عدم اطاعت ابلیس در قرآن می باشد که هفت بار تکرار شده است. این حکایت از نوشتارهای کهن مسیحیت گرفته شده است. نمونه دیگر اینکه در قرآن رجوع به موسی و پیامبران و اسطوره های یهودیت فراوان است. بنابراین قرآن بدون یهودیت و مسیحیت قابل فهم نیست.

نقش عثمان و عبدالمالک در ساختن قرآن

سوم: برای خلفای عرب که مسلط بر قلمرویی گسترده بودند و از گسیختگی و فروپاشی خلافت خود در هراس بودند، قرآن متحدکننده بود و می توانست از پراکندگی و تشتت بالا و جنگ های قومی و سیاسی وسیع جلوگیری کند. در ابتدای روند تاریخ اسلامی، تفاوتی میان تکه گفته های حدیث و قرآن و قرآنها وجود ندارد و بنابراین تلاش گسترده کاتبان قرآن در شورای عثمان تنظیم نگارش قرآن کلام الله است. احادیث محمد و آیات الله درهم تنیده شده است. در چنین شرایطی جداسازی حدیث و آیه یک استراتژی است و نگارش و انتشار قرآن ابتدایی یک اقدام سیاسی است. «قرآن عثمان»، قرآن امروزی نیست ولی در همان زمان علیرغم ناپختگی و درهم ریختگی و ناقص بودن اش، نقش مهمی داشت. همانگونه که پژوهشگر دینی محمد علی امیرمعزی می نویسد به احتمال بسیار زیاد قرآن عثمان، بالاخره در زمان خلیفه اموی عبدالمالک ابن مروان (۶۸۵ تا ۷۰۵ میلادی یا ۶۵ تا ۸۷ هجری) شکل قطعی به خود می گیرد.(برگ ۵۸، «قرآن روشهای جدید»، چاپ پاریس ۲۰۱۳ ، زیر نظر مهدی عزایض). فرای تاریخ خلیفه ابن مروان تغییرات قرآن ادامه می یابد. در واقع تکه پاره ها و یادداشت های روی پوست و چوب و سنگ و پارشومن و در گوشه حافظه افراد و نسخه های نوشتاری یهود و نصارا بهیچوجه کافی نبود. خلافت بنی امیه محتاج سند واحد و یک رساله حکومتی است که همه به آن اتکا کنند و از آن تبعیت نمایند. خلافت عباسیان در درگیری با بیزانس و در شرایط اغتشاشات درونی و گسیختگی مصر، نیازمند متحد ساختن و استحکام درونی است و یکی از سیاست ها، کتابت قرآن واحد است. کاتبان فراوانی در دوران عباسی در تنظیم قرآن مداخله دارند و نسخه های مختلف با سلیقه های متفاوت تنظیم میشوند. 

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 1 میانگین: 5]
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.